درتاریکی پارت{11}
مینسو از خواب بیدار میشه و میترسه و گریه میکنه
مینسو:هق...هقهق..هق(گریه)
جونگکوک بدوبدو میاد به سمت اتاق مینسو
کوک:هِی چیشده؟..چرا داری گریه میکنی؟(نگران)
مینسو:هق..کوک..تو..
کوک:من چی؟
مینسو:هق...دوستم بودی؟..هق
کوک:هیس آروم باش(بغلش کرد)
مینسو سرشو به سینه کوک چسبوند و دستاشو دورش حلقه کرد
کوک:پس همه پیو فهمیدی کوچولو هوم؟
مینسو:اوهوم
مینسو:گردنبندم کو؟
کوک:دست منه الان میارمش
کوک از بغل مینسو در میاد و به سمت در میره ولی قبل از اینکه بازش کنه..
مینسو:جونگکوک
کوک:هوم؟
مینسو:وقت نشد اینو تو زندگی قبلیم بهت بگم ولی...دوست دارم
جونگ کوک میدوعه به سمت مینسو و صورتشو قاب میکنه و لباشو میبوسه
کوک:منم دوست دارم
.
.
.
.
این پارت آپ نشده بود الان اومد☁️🖤☁️
مینسو:هق...هقهق..هق(گریه)
جونگکوک بدوبدو میاد به سمت اتاق مینسو
کوک:هِی چیشده؟..چرا داری گریه میکنی؟(نگران)
مینسو:هق..کوک..تو..
کوک:من چی؟
مینسو:هق...دوستم بودی؟..هق
کوک:هیس آروم باش(بغلش کرد)
مینسو سرشو به سینه کوک چسبوند و دستاشو دورش حلقه کرد
کوک:پس همه پیو فهمیدی کوچولو هوم؟
مینسو:اوهوم
مینسو:گردنبندم کو؟
کوک:دست منه الان میارمش
کوک از بغل مینسو در میاد و به سمت در میره ولی قبل از اینکه بازش کنه..
مینسو:جونگکوک
کوک:هوم؟
مینسو:وقت نشد اینو تو زندگی قبلیم بهت بگم ولی...دوست دارم
جونگ کوک میدوعه به سمت مینسو و صورتشو قاب میکنه و لباشو میبوسه
کوک:منم دوست دارم
.
.
.
.
این پارت آپ نشده بود الان اومد☁️🖤☁️
۱۲.۵k
۳۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.